کلاغی بالای درخت پیتزای بلوط میزد روباهی گفت آوازی بخوان فیض ببریم
کلاغ پیتزا را به زیر بغل زد و گفت نادان اون روزی که پنیر و بردی من سوم
بودم الان لیسانسم ؟روباه گفت واسه همینه پرات ریخته ؟کلاغ پر باز کرد که
نگاه کنه پیتزا افتاد روباه گفت روزی که پنیر تو بردم صلبگی می خوندم
ولی الان آخوندم عزیزم
:: برچسبها:
جک,
|